پرینت

۸۹ - جدایی شیر از خورشید در دولت قاجار

جدایی شیر از خورشید در دولت قاجار

خیانت، توسل به دروغهای شاخدار در راستای تحریف تاریخ رئال دولت قاجار و خوش‌رقصی به مستکبران داخلی و خارجی، از صفات بارز پانفارس جماعت میباشد.

امروزه هستند بیخبران از حقایق تاریخی که، همچنان خزعبلات مهره ی ماسون (پهلوی ها) را بلغور میکنند، بی آنکه بدانند چه بر سر مان آمده است. آنان بدون خواندن متن عهدنامه های گلستان و ترکمنچای، مدام ادعا میکنند که، مناطق شمال رود آراز(ارس) را قاجارها از بی عرضگی به مدت صد سال به روسها بخشیده‌اند و اینک آن اراضی باید به مام میهن ملحق شود! در حالی که نه در متن آن عهدنامه‌ها چنین چیزی قید شده و نه قاجاریان بی عرضه بوده اند. بماند که در مقابل بذل و بخشش قسمت اعظمی از اراضی فعلی افغانستان، ترکیه و همه‌ی بحرین توسط رضاخان و پسرش محمد رضا و سقوط ۱ روزه‌ی ارتش به اصطلاح پر طمطراق رضاخانی در مقابل هجوم روس- انگلیس، روزه‌ی سکوت گرفته‌اند. آنان محدوده‌ی قلمرویی که آقامحمدخان قاجار از زندیه گرفت واحمد شاه قاجار با کودتای انگلیسی به رضا ششلول‌بند تحویل داد را، هیچگاه مقایسه نمیکنند. این خائنان به ظاهر وطن‌پرست همچنان در راستای منافع پیر استعمار جانفشانی میکنند و بر صراط خیانت اجدادشان صادق مانده‌اند. عجوزه‌های انگلیسی یا نمیدانند و یا نمیخواهند بدانند که، اروپاییها و روسها تا زمان رنسانس قرون وسطایی مغلوب سلسله‌های تورک اعم از عثمانی و ایرانی بودند و برای رهایی از این کابوس، با برنامه‌های دراز مدت و ایجاد مذاهب شیعه – سنی، ابتدا عثمانی را تضعیف کردند و در نهایت قاجاریه را وادار به جنگ ۲۰ ساله از ۱۸۰۸ تا ۱۸۲۸ نمودند. در سال ۱۲۱۸هـ.ق. که جنگ‌های دوره اول ایران و روسیه شروع شد، “فتحعلی‌شاه” دست نیاز به سوی انگلستان دراز کرد؛ ولی چون روابط دو کشور روسیه و انگلستان بسیار خوب بود و از طرف دیگر انگلستان نفوذ فرهنگی ایران را خطری عمده برای هندوستان می‌دانست، برای کمک به ایران، شرایط سنگینی از قبیل؛ تسلیم عموم لنگرهای دریایی مازندران، ساختن قلعه نظامی در بوشهر و تصرف جزیره خارک در خلیج فارس را پیشنهاد کرد.

سیاست فتحعلی شاه، به تبعیت از عقیده ولیعهدش «عباس میرزا»، این بود که برای رفع زیان‌های دوستی با روس و انگلیس توجه دولت‌های دورتر اروپا را به ایران جلب کند؛ لذا برای دوستی با فرانسه اقداماتی به عمل آورد که از سوی دیگر، همزمان با اقدامات فرانسویان به همین منظور بود.
یک سال بعد، فتحعلی‌شاه در سال ۱۸۰۴م  به طور مخفیانه نامه‌ای مبنی بر علاقه خود به عقد اتحاد با فرانسه به ناپلئون نوشت و در سال ۱۸۰۵م این نامه به ناپلئون رسید و ناپلئون نامه‌ای به دربار ممالک محروسه‌ی قاجار نوشت و در این نامه به برقراری روابط دوستانه بین دو کشور اظهار علاقه کرد و پیشنهاد نمود که ایران و فرانسه از دو طرف به روسیه حمله کنند و کار این امپراطور متجاوز را یکسره کنند.

ناپلئون امپراطور فرانسه بلافاصله دو هیئت به ایران اعزام نمود. سرپرستی هیئت اول را به “ژوبر” منشی مخصوص و مترجم زبان‌های شرقی خود داد و سرپرستی هیئت دوم را هم  “رومیو” به عهده داشت.

رومیو موفق شد زودتر وارد ایران شود و نامه ناپلئون را به فتحعلی‌شاه تسلیم کند.

ناپلئون در نامه خود بعد از تعارفات و تمجید از اوضاع ایران قاجاری و صفات و دلاوری ایرانیان از خطرات پیشروی روسیه و حرص و ولع انگلستان و توسعه و نفوذ آن کشور در هند گفتگو کرده و مؤکداً گوشزد کرده بود که ایران باید به سرعت در فکر تشکیل و تنظیم ارتش خود باشد و آن را با اسلحه و توپخانه جدید تجهیز نماید و امپراطور فرانسه حاضر است، هر گونه کمک و مساعدتی که لازم است، به ایران داشته باشد.

ژوبر فرستاده اول ناپلئون که در اثر اقدامات انگلیسی‌ها در خاک عثمانی به اتهام جاسوسی دستگیر شده بود و چهار ماه در زندان به سر می‌برد، سرانجام در اثر دخالت و اعتراض دولت ایران آزاد شد و در سال ۱۸۰۶م. به تهران رسید و نامه دیگر ناپلئون را تسلیم پادشاه ایران نمود.

رسیدن نامه ناپلئون و سفرای او به ایران فتحعلی شاه را کاملاً به امپراطوری فرانسه و وعده‌های او امیدوار ساخت. در این گیرودار انگلیسی‌ها تمام تلاش خود را کردند که نگذارند ناپلئون راهی به ایران باز کند.

پیروزیهای حیرت‌انگیز ناپلئون در میدان‌های جنگ اروپا چنان در جهان پیچیده بود که حتی دربار تهران با آن دشواری‌هایی که در روابط آن روز ایران با اروپا بود، از آن خبردار می‌شد. این مسائل دلیلی بود که فتحعلی‌شاه در بستن قرارداد دوستی و نظامی با فرانسه تردیدی به خود راه ندهد و به این منظور در سال ۱۸۰۷م. با عجله هیئتی را به ریاست «میرزا محمدرضا خان قزوینی» به دربار ناپلئون فرستاد، تا در راستای اتحاد دو دولت و اتحاد نظامی، قراردادی با امپراطور فرانسه منعقد سازد.
نتیجه این مذاکرات انعقاد قرارداد، معروف «فین کن اشتاین» بود که در تاریخ ۱۸۰۷م. (۱۲۲۲هـ.ق) در ۱۶ ماده به امضاء رسید.
عهدنامه فین ‌کن ‌اشتاین به‌ظاهر خواسته‌ها و مقاصد فتحعلی‌شاه را تامین می‌کرد؛ ولی مواد قرارداد طوری تنظیم شده بود که ناپلئون می‌توانست هر موقع بخواهد، از زیر تعهدات خود شانه خالی کند.
تعهد فرانسه راجع به تدارک توپ و تفنگ و افسر و عده‌ای کارشناس نظامی، نسبت به موارد دیگر واضح و مثبت بود و همین فتحعلی شاه را به امضاء عهدنامه مزبور وادار نمود؛ زیرا شاه و عباس میرزا ولیعهد بر آن شدند که، ارتش ممالک محروسه‌ی قاجاریه را نوسازی و به بسیج نیروی منظم اقدام کنند. ناپلئون پس از انعقاد عهدنامه فین کن اشتاین دستور تدارک اسلحه و مهمات جهت ارسال به ایران را داد و ژنرال گاردان را با مقام وزیر مختاری در راس یک هیئت ۲۷ نفری افسر و درجه دار جهت تعلیم ارتش به ممالک محروسه‌ی قاجار فرستاد.

دربار ایران با آغوش باز آنها را پذیرفت و قرارداد فین کن اشتاین را تصویب و بدون فوت وقت به اجرای مواد آن مبادرت نمود و روابط خود را با انگلیس قطع کرد.
«ژنرال گاردان» و کارشناسان نظامی فرانسه با کوشش خستگی ناپذیر به تجدید ارتش  قاجارپرداختند.

سازمان ارتش ممالک محروسه از زمان شاه عباس کبیر تغییرات عمده‌ای نکرده بود و هنوز به صورت سواره نظام عشایری بود. فرانسوی‌ها یک کارخانه توپریزی در اصفهان و یک کارخانه اسلحه سازی در تهران دایر کردند.

فتحعلی‌شاه می‌خواست از موقعیت فرانسه استفاده کند و به وساطت فرانسه گرجستان را متصرف شود. وی به ژنرال گاردان مکرراً گوشزد می‌کرد که کمک ایران به فرانسه در موقع لشکرکشی به هندوستان مستلزم واگذاری گرجستان به ایران می‌باشد، در غیر این صورت دولت ایران در موقع لزوم به فرانسه کمکی نخواهد کرد.  آغاز اقدامات ژنرال گاردان در ایران مقارن ایامی بود که فرانسه با کمال شدت، جنگ علیه روسها را در اروپا ادامه می‌داد و چون دولت روسیه نمی‌توانست، در دو جبهه جنگ کند، سبب شد که روسها نتوانند در جبهه قفقاز دست به اقدام جدی بزنند و علاقه داشتند، به نحوی با ایران صلح کنند و قوای خود را به جبهه اروپا گسیل دادند؛ به همین مناسبت نماینده‌ای از جانب روسیه به نام «استپانف» برای صلح وارد ایران شد و دولت ایران که به پشتیبانی دولت فرانسه و کمک ناپلئون امیدوار بود و انتظار ورود هیئت نظامی را داشت، به پیشنهاد روس اعتنایی نکرد.

اما انقلاب عثمانی و خلع “سلطان سلیم” که بلافاصله بعد از انعقاد عهدنامه فین کن اشتاین رخ داد، اساس سیاست ناپلئون را در شرق به هم ریخت و از آن پس امپراطور فرانسه سیاست جدیدی که مبتنی بر تضعیف عثمانی بود، در پیش گرفت و برای مقابله با انگلستان تصمیم گرفت، با روسیه متحد شود.

پس از شکست سختی که ناپلئون در «فریدلاند» به روسیه وارد کرد، «الکساندر اول» تزار روسیه تقاضای متارکه نمود و حاضر شد، در تیلسیت با امپراطور فرانسه دیدار نماید.

ملاقات دو امپراطور منجر به انعقاد عهدنامه در ۱۸۰۷م.(۱۲۲۲هـ.ق) گردید که به «عهدنامه صلح تیلسیت» مشهور است و به موجب آن تغییرات مهمی در اوضاع سیاسی اروپا و دنیا پدیدار شد.
دولت قاجار از جریان قرارداد تیلسیت اطلاعی نداشت و به امید وعده‌های ناپلئون خود را آماده می‌کرد که شهرهای از دست رفته را پس بگیرد.

فرانسه در ضمن اینکه می‌خواست، از ایران به زیان انگلیسی‌ها بهره‌مند شود، کوچک‌ترین قدم را برای پشتیبانی از ایران در برابر روسها بر نداشت. از دستوراتی که ناپلئون به گاردان بعد از بستن قرارداد تیلسیت داده است، تغییر روش ناپلئون کاملاً واضح است؛ امپراطور فرانسه تا به حال در خصوص دفاع از حقوق ایران و تخلیه قوای روسیه از شهرهای ایران صحبت می‌کرد؛ ولی بعد از عهدنامه تیلسیت به گاردان دستور می‌دهد که بین روسیه و ایران وساطت کند و رعایت روسیه را نیز بنماید.
البته بی‌اطلاعی فتحعلی شاه از جریان عقد قرارداد باعث شده بود که در مقابل روسها سختگیر باشد.
ناپلئون که به موجب عهدنامه فین کن اشتاین تعهداتی را نسبت به ایران به دوش گرفته بود، به یکباره آنها را نادیده گرفت و در لحظه حساسی که ایران به کمک فرانسه نیاز داشت و بر این اساس محاسباتی را انجام داده بود، فرانسه در نقطه حساس جنگ نسبت به وضع ایران بی‌اعتنایی کامل کرد و به هیچ وجه گرفتاری فتحعلی‌شاه را در نظر نگرفت و فتحعلی‌شاه این عمل ناپلئون را خیانت شمرد.

به عبارت ساده‌تر، انگلیس و روسیه فرانسه را مجاب کردند که بر خلاف تعهدشان از واگذاری ادوات جنگی و توپخانه ی مدرن به ارتش قاجار خودداری کند. هرچند دولت قاجار که دیگر به کلی از کمک فرانسوی‌ها نا امید شده بود، تصمیم گرفت دست دوستی و اتحاد انگلستان را بفشارد، اما دوراندیشی اروپائیان و ترس از تسلط دوباره‌ی تورکان بر آنان، به فکر ساقط کردن سلسله‌ی تورک‌تباران در ایران افتادند.  در این میان فرمانده قشون قاجار (عباس میرزا) ۱۵ سال تمام با قوای متخاصم و متجاوز روس جنگید، آنهم تنها با ارتش مملکت آزربایجان که یکی از ممالک محروسه‌ی قاجار بود. در بحبوحه‌ی جنگ قشون آزربایجان به فرماندهی عباس میرزا، با روسها، نفوذیهای انگلستان در دربار فتحعلی شاه قاجار، با همت تمام مانع از ارسال قوای پشتیبانی از جانب سایر بلاد ممالک محروسه به یاری قشون آزربایجان شدند. بعد از شکست تلخ در میدان نابرابر جنگ، علیرغم اینکه روسها تا نزدیکی قزوین پیشروی کرده‌ بودند، بر سر میز مذاکره جهت مصالحه، طرف مغلوب جنگ با درایت بیمانندی فاتح میدان را تا شمال رود آراز (ارس) مجبور به عقب‌نشینی کرد. داستان ورود به جنگ اجباری با روسها نیز از این قرار بود: ابتدا انگلستان مهره‌های زبردست جاسوسی خود را در هئیبت روحانیان و مجتهدین تراز اول و  رجل سیاسی  را پرورش و داخل ایران کرد، بعد با توافق پشت پرده، روسها را مجاب نمودند که، اهالی خانات شیروان، باکو، ایروان، گنجه، لنکران و… آزار و اذیت نمایند. در این هنگام مجتهدین انگلیسی  فریاد « وا مسلمانا» سرداده و دولت مرکزی ممالک محروسه را توسط ایادی نفوذی در دربار ترغیب کردند که باید کافران روس را به سزای اعمالشان برسانند، در غیر اینصورت، فتوای جهاد صادر خواهند نمود و دولت قاجار را بخاطر عدم مدافعه‌ی اتباعش از چشم مردم خواهند انداخت! در نتیجه فرمانده قشون آزربایجان با علم به اینکه از بابت خیانت فرانسه و عدم نوسازی ادوات جنگی در مقابل ارتش مدرن تزار روس شکستشان حتمی هست، بدون کمک و پشتیبانی دیگر ممالک محروسه، تن به جنگ ناخواسته داد و مغلوب شد. متأسفانه نادانان مغرضی که امروزه از آن جنگ با عنوان ( جنگ‌های ایران و روس) یاد میکنند،  هیچگاه اعتراف نخواهند کرد، آن جنگ در اصل ( جنگ آزربایجان و روس) بود، نه (جنگ  ایران و روس).  چون به گواه اسناد تاریخی، در آن جنگ‌ها به غیر از ائتنیک تورک آزربایجانی، هیچیک از ملل غیر تورک اشتراک نداشته است. ذکر این نکته نیز خالی از لطف نخواهد بود که، آخرین جنگ روسها با ممالک محروسه‌ی قاجار ( ایران فعلی) ۱۹۴ سال پیش اتفاق افتاده است، با این حساب زمانی که حکومت قاجار برقرار بوده و اندکی بعد پهلوی‌ها قدرت را قبضه کردند، چرا پایان صد سال واهی مورد ادعای گنجشک‌مغزان مثلاً ایراندوست امروزی را ملاک قرار نداده و خواستار الحاق شمال رود آراز به ایران نشدند؟  بیشرمانه تر اینکه، عمال روس و انگلیس در نواحی آزربایجان جنوبی با سوءاستفاده از بیسوادی و بیخبری اهالی ساده‌لوح از تارخ واقعی و شرح خیانت فرانسه که در بالا ذکر شد، شهر به شهر و روستا به روستا شایعه انداختند که، فتحعلی شاه قاجار در ازای یک دختر چشم آبی موطلایی (ساریشین) روس، قسمت اعظم شمال کشور را که امروزه به ماوراء قفقاز مشهور هست، به روسها بخشیده است! در مورد فجایع مذکور، مجله‌ی ملانصرالدین در آن زمان کاریکاتو ی را منتشر کرد که، همه‌ی این ماجرا را در یک جمله بازگو میکند. جواب نشریه ملانصرالدین به کودتا علیه قاجار  در کاریکاتور مذکور با عنوان: « جدایی شیر از خورشید» بدینگونه بود: اگه از پشت هلم ندهند، ( اشاره به خیانت پشت پرده ی مهره های انگلیسی نفوذی) اونیکه از جلو سرم را میکشد، هیچ کاری نمیتواند بکند».

التماس تفکر

نویسنده :حبیب ساسانیان (یاکاموز)
منبع:

https://bit.ly/3BqHFUq