۶۴ - نقش رسانههای فارسیزبان در رشد تجزيهطلبی در بين اقوام ايرانی؟
نقش رسانههای فارسیزبان در رشد تجزيهطلبی در بين اقوام ايرانی؟
ما اگر واقعا به يگانگی و تماميت ارضی ايران علاقه داريم، بايد با عوامل بروز جدائی و متارکه قومی مقابله کنيم. علاوه بر محکوم کردن توطئه خارجی، اگر وجود دارد، بايد در مقابل جمع وسيعی از مسئولين و صاحبان قدرت و رسانهها (بهخصوص آنهايی که در خارج هستند) که بیمحابا بر عليه اقوام ايرانی تبعيض قائل میشوند و بیپروا آن را حاشا میکنند، نيز واکنش نشان داد.
دستيار برنامهایِ يکی از رسانههای معتبر فارسیزبان به نگارنده تلفن زد و از من خواست که در يک برنامه در مورد اقوام شرکت کنم. با کنجکاوی پرسيدم چرا ما بلوچها، کردها، عربها برای اظهار نظر و تجزيه و تحليل مسائل ملی، بينالمللی و يا کل کشورمان ايران دعوت نمیشويم؟ دستيار نيز بیدرنگ با صداقت و بیگناهی خاصی جواب داد: "آخه شما بلوچ هستيد". اين کلام صادقانه و گويای دستيار محترم که از دل وی برخاسته، لاجرم بر دل من نيز نشست و مرا بر آن واداشت تا کنکاشی هر چند ناخوشايند و المناک در مورد تفکر ناخودآگاه و گاه آگاهانه مبتنی بر تمايز قومی و عملکرد تبعيضآميز توسط بخش وسيعی از هموطنان مرکزگرا و يا بعبارتی فارسزبان و يا فارسگرا که نه تنها در حکومتها در مسند قدرت بوده و هستند، بلکه در رسانهها و نهادهای متعدد برونمرزی کشورهای آزاد و حتی در بين اپوزيسيون نيز مسئوليت تصميمگيری و اجرايی دارند، داشته باشم. زيرا نابرابری و تبعيض، زمينه را برای ايجاد گسل و متارکه و انفصال و يا بعبارتی تجزيهطلبی فراهم میآورد، که متاسفانه و شوربختانه فراهم آورده است.
مقوله جدل برانگيز تبعيضنژادی در بين ايرانيان که سازمان ملل بارها جهت رفع و نفی آن در ايران اعلاميههای متعددی صادر کرده و از حکومتهای مختلف ايران خواسته تا به تبعيضات نژادی در ايران پايان دهند، محدود به عملکرد دولتهای مرکزی نيست بلکه اين فرهنگ ستم بر ديگران و تمايز بر اساس قوميت (در کنار مذهب و جنسيت و غيره) در بين هموطنان فارسزبان و مرکزگرا نهادينه و با ضمير ناخودآگاه آنها عجين شده است. در نتيجه در اين مورد بخصوص (ذهنيت تبعيض گرا) فرق چندانی بين قشون قاجار و ساواک و بسيج آخوندی و مدير کراواتی راديو تلويزيونهای برونمرزی فارسیزبان وجود ندارد. متاسفانه ظاهرا همه آنها از يک آبشخور تفکر تبعيضآميز فرهنگی نشئت میگيرند. انتقاد ناپذيری و عکس العمل آنها نيز در قبال اعتراض و نقد بسيار شبيه هم است. منتقد بلافاصله طرد و متهم به تجزيهطلبی و مزدوری اجانب برای خدشه وارد کردن به تماميت ارضی ايران عزيز میشود.
از سوی ديگر نيز برخی از نيروهای تند و ناسيوناليست قومگرا نيز با کمال خشنودی هيزم بيار اين معرکه شده اند، تا آتش نزاع قومی را برافروخته نگه دارند. در نتيجه انتقاد به هر دوسو وارد است، و نگارنده نيز سالها سوزن انتقاد خويش را بسوی قومگرايان افراطی نشانه رفته و متقابلاً مورد "لطف و عنايت" آنها تا مرز تهديد قرار گرفته است. اما بعقيده من بخش بيشتری از سرزنش بايد متوجه آنهايی باشد که تمامی ابزار رسانهای، امکانات و اهرمهای قدرت و نفوذ را در يد انحصارگرانه خود دارند و منتقد را با شلاق تکفير "تجزيهطلبی" و "وطنفروشی" سرکوب میکنند. نتيجتا ً بايد در مورد آنها از جوالدوز انتقاد استفاده کرد، زيرا يکی از عوامل مهم برای رشد تفکر تجزيهطلبی، عملکرد بغايت تبعيضآميز اين "از ما بهتران دو آتشه است". متاسفانه در فرهنگ ايرانی بجای پرداختن به علل و ريشههای رشد تجزيهطلبی، با مبرا دانستن خود و پاک کردن صورت مسئله، آن را به توطئههای اجنبی نسبت میدهند. توسل به توطئه و دسيسه خارجی هرگونه ضرورت بازنگری از عملکرد تبعيض آميز خود و انتقاد از خويش را منتفی میکند و نوعی اطمينان مجدد و بيمه ثانوی در ذهن و روان تبعيضگر که قاعدتاً انحصارگر و خودمحور نيز است، بوجود میآورد؛ و او را در ادامه عملکرد ناعادلانه و دافع خويش مصمم تر میکند. متاسفانه اين سيکل معيوب فکری و عملکرد منبعث از آن باعث شده است تا بخشی از هموطنان ما بسوی انديشه "تجزيهطلبی" و يا بقول خودشان "استقلالطلبی" روی آورند.
بنده نيز با بسياری از هموطنان خويش هم عقيده هستم که همه ما ايرانيان بمثابه اعضای يک خانواده صرفنظر از قوميت، نژاد و مذهب بايد با اتحاد و همسوئی ملی در کنار يکديگر همزيستی و همخوئی مسالمتآميز و برادری و خواهری و برابری داشته باشيم. اما جاده برادری و برابری نمیتواند يکطرفه باشد. بنده راه مقابله با تجزيهطلبی را در اضمحلال معلول و تشويق عامل و يا قتل ناموسی و تکفير و اعدام نمیبينم. بايد با خردورزی و تدبير و بدون تعصب و ذهنيتهای القاء شده شوونيستی و افراطی، علل و سبب ايجاد زمينه برای رشد تفکر "جدايیخواهی" و يا "تجزيهطلبی" را جستجو و مورد تجزيه و تحليل قرار داد و بر طرف نمود. ما اگر واقعا به يگانگی و تماميت ارضی ايران علاقه داريم، بايد با عوامل بروز جدائی و متارکه قومی مقابله کنيم. علاوه بر محکوم کردن توطئه خارجی، اگر وجود دارد، بايد در مقابل جمع وسيعی از مسئولين و صاحبان قدرت و رسانهها (بخصوص آنهايی که در خارج هستند) و بیمحابا بر عليه اقوام ايرانی تبعيض قائل میشوند و بیپروا آن را حاشا میکنند، نيز عکس العمل نشان داد. طبعا هيچکدام از رسانههای فارسیزبان که خود بخشی از مشکل هستند، حاضر به پرداختن به اين امر نيستند، زيرا تکفير و تئوری توطئه و در صورت لزوم سرکوب و اعدام، صورت مسئله را بدون پرداختن به آن پاک خواهد کرد و در نتيجه اين مطلب برای آنها موضوعيتی نداشته و نخواهد داشت.
عملکرد بنده همواره در راستای تماميت ارضی ايران بوده و است، اما ناچارم اين هشدار را در اين نوشتار کوتاه به هموطنان بدهم که عملکرد نهادينه شده نسبتا ً "نژادپرستانه" و تبعيضآميز بر عليه اقوام ايرانی و سپس توجيه مصرانه آن توسط دولتهای مرکزی و بخصوص توسط صاحبان قدرت و مديران رسانههای فارسیزبان در خارج و مسئولين نهادهای ايرانی عمدتا ً فارسزبان، يکی از علل عمده گسترش اصطکاک و ايجاد گُسل قومی و رشد زمينه برای بروز تفکر تجزيهطلبی میباشد.
از يکسو صاحبان و مديران رسانهها بايد با بازنگری جدی در عملکرد تبعيضآميز خود انديشه کنند. از سوی ديگر شخصيتها و رهبران سياسی ايرانی منتسب به اقوام نيز نبايد اجازه بدهند تا رسانهها شعور سياسی و حيطه تخصصی و تحليلی آنها را فقط به منطقه خاص خودشان محدود کنند و عملا به آنها بگويند شما صلاحيت اظهار نظر در مورد مسائل کلی ايران و يا امور بين المللی را نداريد و هر موقع ما لازم ديديم شما میتوانيد فقط در مورد قبيله و عشيرهتان سخن بگوئيد. منبعد بنده به نوبه خويش اين توهين و تبعيض را نخواهم پذيرفت و از شخصيتها، تحليلگران و سياسيون بلوچ، کرد، ترک، عرب، ترکمن و غيره نيز همين انتظار را دارم ـ زيرا نبايد اجازه داد حتی در خارج از کشور با ما مثل شهروند درجه دو و سه رفتار کنند. ظاهر شدن بر روی صفحه تلويزيون و يا موج راديوئی تبعيضگرا مايه افتخار نيست. به همين دليل به آن دستيار محترم برنامه گفتم که مرا معذور بدارد!
عبدالستار دوشوکی
سوم تير ١٣٩١
منبع مطلب بر گرفته از سایت:https://bit.ly/341aYjR