۵۵ - آیا دوزبانگی باعث ضعف دانشآموز میشود؟
آیا دوزبانگی باعث ضعف دانشآموز میشود؟
ایران کشوری است که از تنوع زبانی برخوردار است اما این مساله گاه به محلی برای تنش های سیاسی و اجتماعی تبدیل شدهاست.به رغم اینکه قانون اساسی حق آموزش زبان مادری را به رسمیت شناخته، اما به دلیل برخی نگرشها احقاق کامل این حق با اما و اگرهایی روبرو بوده است.
ایرنا به مناسبت دوم اسفند، روز جهانی زبان مادری، با «محرم آقازاده»، محقق برنامه ریزی درسی و روشهای نوین تدریس گفت وگو کرده است. آقازاده معتقد است عدم آموزش زبان مادری در مدارس باعث افت تحصیلی دانشآموزان میشود و در حوزههای عاطفی، هیجانی و شناختی نیز صدمات جبران ناپذیری در شخصیت افراد باقی میگذارد. آقا زاده می گوید: یکی از آفتهای عدم توجه به آموزش زبان مادری در همه کشورها، افزوده شدن بر آمار افراد بازمانده از تحصیل است. بیش از یک قرن است که در ایران با بیسوادی مبارزه میشود اما هنوز بیش از ۱۰ درصد مردم ایران بیسواد هستند. محل زایش بیسوادی کجا است؟ یکی از پاسخهای متقن به این پرسش، عدم آموزش زبان مادری است. وی در پایان می گوید: دولت و حکومت ایران باید به این آگاهی برسد که تمامیت ارضی، فرهنگی، سیاسی و علمی کشور در گرو آموزش زبان مادری است.
**ایرنا: آموزش زبان مادری از چه نظر دارای اهمیت است؟ * آقازاده: برخی آموختن طبیعی زبان مادری در منزل را برای کودکان کافی می دانند. آموختن ناساختارمند زبان در جامعه محلی آموختن غیرآگاهانه است. وقتی از آموزش زبان مادری سخن به میان می آید آموزش ساختارمند و هوشیارانه زبان مادری مدنظر است. هر شهروند باید این فرصت را داشته باشد که زبان مادری خود را به درستی بیاموزد و بر ساختار آن مسلط شود. عدم فراگیری زبان مادری، قطع ارتباط لحظه به لحظه از ریشه های فرهنگی، عاطفی و هیجانی و شناختی است. کسانی که زبان مادری را نمی آموزند در ساختار زبان دوم زندانی میشوند. ما آموختنِ زبان مادری را حق هر کسی می دانیم. چنین حقی چونان صریح است که نیازی به تفسیر نیست. چنین حقی هم در قانون اساسی ایران به روشنی آمده است و هم کشورهای عضو سازمان ملل آن را در قالب بیانیه حقوق بشری پذیرفته اند. سازمان ملل بر این ایده استوار است که، همه حرکتها برای اشاعه زبان های مادری نه فقط تنوع زبان شناختی و آموزش چندزبانی را تشویق می کنند بلکه، سبب پدید آمدن آگاهی عمیق زبان شناختی و شناخت سنن فرهنگی در جهان نیز می شوند. از این راه، وحدتی بر پایه فهم، رواداری و گفت گو هم شکل میپذیرد.
**ایرنا: برخی آموزش زبان مادری در ایران را تهدیدی برای امنیت ملی یا زبان فارسی میدانند. آیا به راستی چنین آموزش تهدیدی برای کشور است؟ * آقازاده: من تاکنون گزارشی ندیده ام که موید این ایده باشد. اساساً وانهادن زبان مادری و عدم آموزش زبان مادری تهدیدی علیه تمامیت فرهنگی و امنیتی کشور است. در هر کشوری زبان برای ارتباطات رسمی وجود دارد. در بسیاری از کشورها 2 زبان به رسمیت شناخته می شود. برای مثال، در کانادا زبان انگلیسی و فرانسه دو زبان رسمی هستند و امکانات آموزشی برای هر دو زبان وجود دارد. هیچ یک از این دو زبان تهدیدی برای دیگری نیست. در کانادا، هیچگاه، آموزش زبان مادری منع نشده است، بلکه ترغیب هم می شود. وضعیت در سایر کشورهای پیشرفته هم چنین است. یکی از محل های منازعه، آموزشِ مبتنی بر زبان مادری در مدارس است. در خصوص آموزش به زبان مادری در مدارس دیدگاه های مختلفی وجود دارد. برخی موافق و برخی مخالف آن هستند. نهادی چون یونسکو (سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد) از آموزش در سال های نخستین به زبان مادری حمایت می کند. یونسکو دلایل زیادی را برای کار دارد. از جمله می توان به جذب حداکثری کودکان لازم التعلیم، برقراری ارتباط اثربخش بین خانه و مدرسه، افزایشِ نرخ ماندگاری در مدرسه، و پیشرفت تحصیلی چشمگیرتر اشاره کرد. علاوه بر یونسکو به مثابه یک نهاد، پژوهشگران مستقل هم بر این باورند که آموزش به زبان مادری خللی در آموزش به زبان رسمی کشور ایجاد نمی کند. چون دانش و مهارت هایی که دانش آموزان در قالب زبان مادری می آموزند قابل انتقال به زبان رسمی است.
**ایرنا: مقاومت آموزش و پرورش ایران در برابر آموزش زبان مادری چه پیامدهایی برای افراد دارد؟ * آقازاده: یکی از آفت های عدم توجه به آموزش زبان مادری در همه کشورها افزوده شدن بر آمار افراد بازمانده از تحصیل است. بیش از یک قرن است که در ایران با بیسوادی مبارزه می شود اما هنوز بیش از 10 درصد مردم ایران بیسواد هستند. محل زایش بیسوادی کجا است؟ یکی از پاسخ ها متقن به این پرسش، عدم آموزش زبان مادری است. طبق پژوهشها آموزش به زبان مادری و آموزش زبان مادری، نرخ ماندگاری در آموزش را بالا میبرد. نظام رسمی آموزش و حکومت ایران چشم بر روی واقعیت ها بسته است. از سویی دیگر، عدهای با تمسک به ایده های سلطه گرایی زبانی، دولت ها را برای نادیده گرفتن حق آموزش زبان مادری و حق آموختن به زبان مادری تهیج می کنند. نیاز نیست برای براندازی اقوام و یک دست کردن مردمان کشور دست به جنگ خونین زد. کافی است زبان آن ها را با بی توجهی عامدانه مورد بی مهری قرارداد. با وانهادن زبان مادری، دست به یادگیریزدایی عاطفی و اجتماعی زده می شود. ریشه بسیاری از خشونت ها و اختلافات را می توان در عدم آموزش زبان مادری جست. به قول مارتین هایدگر، فیلسوف، زبان قرارگاه و خانه وجود است، انسان در خانه زبان سکونت میکند. ما در خانه زبان به دنیا می آییم و در زبان زندگی می کنیم. آنچه ما در این خانه می آموزیم اندیشه است و فرهنگ. مغزپژوهان وروان شناسان بر این باورند زبانی که در خانه صحبت می شود ساختار مغزی را سامان می دهد و سیم کشی نرونی آن را انجام می دهد. هر اندازه در خانه و خانواده کنش و برهم کنش زبانی زیاد باشد به همان اندازه مغز نوزاد و کودک پیچیده تر و پخته تر می شود. واژه هایی که والدین برای ارتباط با کودک به زبان می آورند فقط نماینده یک مفهوم یا یک واقعیت نیستند؛ آنان احساسات، هیجانات و عواطف خودشان را هم بر واژگان بار می کنند. از این رو، دریافت زبان از سوی آموزنده زبان صرفاً واژگان بیان شده، نیست. گوینده هستی خود را در قالب زبان عرضه می کند. کودکانی که زبان مادری خود را نمی آموزند، بی خانمانی را تجربه می کنند. آنان نه جایی در زبان دوم برای سکونت می یابند و نه در زبان اول یا زبان مادری. بدین سبب، من نسلی را که این گونه بار می آیند را کارتن خواب های زبانی می نامم.
*ایرنا:آیا نظام آموزشی ظرفیت لازم برای آموزش زبان مادری را دارد؟ به نظر میرسد، در صورت آموزش زبان مادری در مدارس، وزارت آموزش و پرورش، باید به تربیت و استخدام معلم مخصوص اقدام کند و در کنار آن کتابهای آموزشی استاندارد برای همه مقاطع و همه زبان های غیرفارسی تدوین کند. فکر میکنید، این کار چگونه باید صورت پذیرد تا در کوتاه مدت به فرجام برسد و مشمول مرور زمان نشود؟ در صورت تدوین کتاب، مساله گویش های مختلف یک زبان چگونه حل می شود؟ آیا در زبان های قومی باید به زبان معیار دست پیدا کنیم؟ * آقازاده: آموزش به زبان مادری دست کم در ایران می تواند یک برنامه آرزویی باشد. این مورد درباره آموزش زبان مادری صادق نیست. با در نظر گرفتن شرایط، مواد و منابع می توانم بگویم که آموزش زبان مادری در مدارس امکانپذیر است. اگر اقدامی در این زمینه صورت نمیگیرد از بیارادگی دولت و بی برنامگی آموزش و پرورش است. در حال حاضر، برنامه درسی ملی که ملهم از سند تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی است در برابر آموزش زبان مادری ساکت است. تدوینکنندگان سند برنامه تحول بنیادین و سند برنامه درسی ملی باید پاسخ بدهند که چرا اصل بنیادینی از قانون اساسی را که ناظر بر آموزش زبان مادری است مسکوت گذاشته اند. آموزش و پرورش فعلی ایران توانایی آموزش زبان مادری را دارد. این توانایی به صورت بالقوه است. برای فعلیت یافتن آن نیاز به برنامه درسی است که آن هم نیازمند مواردی چون تربیت معلم، تولید محتوا و مواد آموزشی، تخصیص ساعت درسی، تخصیص بودجه و ... است. همچنین نیاز به زیرساخت هایی هم هست. تربیت تولید کننده برنامه درسیِ زبان مادری، استانداردهای آموزش زبان مادری، سنجش توانش یادگیری زبان مادری، سیاستگذاری آموزش زبان مادری و ایجاد ساختار حل اختلافات و حساسیت ها موجود در میان گویشوران زبان مادری بخشی از زیرساخت های مورد نیاز است. با توجه به غفلت عمیق تاریخی نباید انتظار داشت آموزش و پرورش بتواند در کوتاه زمانی به نیاز آموزش زبان مادری پاسخ بدهد. خود نهاد آموزش و پرورش با پا نهادن در این مسیر تحت فشارهای مختلف قرار خواهد گرفت. من چنین اراده ای را نه برای آغاز پروژه آموزش زبان مادری و نه برای حمایت از آموزش زبان مادری در آموزش و پرورش نمی بینم. در 40 پس از پیروزی انقلاب، در همه دولت ها وعده آموزش زبان مادری داده شده است. هیچگاه قانون گذار، قوه مقننه، هم از این که، حق آموزش زبان مادری و آموزش به زبان مادری ادا نشده است، گوشه چشمی تر نکرده است. پیش از انقلاب هم، فارسی گرایی افراطی رضا شاه و فرزندش مانع از آن بود که آموزش به زبان مادری جدی گرفته شود. عده ای پس از انقلاب هم همان رویه را پیش گرفته اند و به بهانهای چون وحدت بخشی زبان فارسی زیر پای آموزش زبان مادری و آموزش به زبان مادری پوست خربزه گذاشته اند.
**ایرنا: برخی میگویند، دوزبانگی باعث ضعف دانشآموز میشود. برخی دیگر دوزبانگی را وسیلهای برای تقویت استعداد دانشآموز میدانند. شما چه میگویید؟ دوزبانگی در پرورش شخصیت و رشد کودک چقدر موثر است؟ * آقازاده: به نظر پژوهشگران، یادگیری زبان مادری، یادگیری زبان دوم و یادگیری دیگر موضوعات درسی را تسهیل می کند. با توجه به این که، با یادگیری زبان مادری خیلی از مفاهیم و مهارتهای زبانی آموخته می شوند، در یادگیری های مبتنی بر زبان دوم سرعت یادگیری بالا می رود. نکته سوم اینکه دانش آموزانی که زبان اول یا زبان مادری خود را به خوبی آموخته اند، در زبان دوم در خواندن، درک مطلب و مهارت های برقراری ارتباط پیشرفت و تسلط بیشتری نشان می دهند. همچنین، پژوهشگران بر این باورند که، به کار گرفتن زبان مادری برای آنان به معنای به گرفتن حیطه عاطفی در آموزش است. آنان آثار ناشی از به کارگیری زبان مادری را افزایش اعتماد به نفس، عزت نفس، انگیزش، ابتکار و جرات ورزی می-دانند. به دیگر سخن، آن گاه که کلاسی بر اساس زبان مادری شکل می گیرد کودکان اجازه می¬یابند خودشان باشند و در کنار پرورش شخصیت خود به پرورش قابلیت های عقلانی و عاطفی خود بپردازند. در مقابل کلاس¬هایی که براساس زبان دوم یا زبان رسمی شکل می گیرد، دانش آموزان مجبور می شوند ساکت بنشینند و چونان طوطی تکرار کننده باشند. نتیجه حاصل از این کار، چیزی جز سرکوب، شکست و افت تحصیلی نیست. عدم توجه به زبان مادری و عدم آموزش زبان مادری در دوره پیش از ابتدایی به معنای عدم توجه به نیازهای عاطفی و هیجانی دانش آموزان است. این امر به نوبه خود، ایجاد انحراف در مسیر رشد طبیعی مغز است. آموزشِ مبتنی بر زبان مادری، زبانی که دانش آموز با آن می اندیشد، تخیل می کند، و رؤیا می بیند سنگ بنای تحصیل را می گذارد و به نخستین ابزارِ فرهنگ بشری تبدیل می شود. به طور خلاصه، می توانم بگویم برآمدِ مجموعه گسترده ای از پژوهش ها آن است که، آموزشِ زبان مادری و آموزش از طریق زبان مادری برای پرورش مهارت هایِ آکادمیکِ شناختی، مهارت های تفکر و هوش تحصیلی حیاتی است.
** ایرنا: تاکنون بارها مساله آموزش زبان مادری در رسانه ها و نهادهایی نظیر مجلس شورای اسلامی و شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح شده است اما هر بار بعد از مدتی، به به فراموشی سپرده شده است. چرا هیچوقت بحث زبان مادری به فرجام نمی رسد؟ * آقازاده: توجه به آموزشِ زبان مادری درست مانند توجه به مردم و در صحنه بودن مردم است. هر وقت انتخاباتی در میان باشد، فرقی نمی کند انتخابات شوراها باشد یا ریاست جمهوری و مجلس، مردم عزیز کرده می شوند. عبارت های «ملت شریف ایران»، «مردم دلیر ایران»، «مرز نشینان غیور» و نظایر آن ها به وفور از زبان هر کسی بیرون می آید. در روزهای انتخابات همه به اقوام، جوانان، سالمندان و فرهنگیان روی خوش نشان می دهند. در فردای روز انتخابات و رسیدن افراد به اهداف خود و موفقیت حکومت در برگزاری نمایشی پر از حضوری شگرف، آب ها از آسیاب می افتند و مردم غریبه می شوند. ماجرای آموزش زبان مادری هم از این دست است. تا این تاریخ، تجربه نشان داده است وجود حقی چون آموزش زبان مادری و تحصیل به زبان مادری مستمسکی بیش نبوده است. قانون اساسی فرصتی برای دولتمردان و حکومتی ها فراهم آورده است تا بر اساس آن بتوانند از هیجان مثبتی که آموزش زبان مادری ایجاد می کند استفاده بکنند. تا زمانی که جاعلان احادیثی چون، «فارسی و عربی هر دو زبانِ اهلِ جنّت هستند» وجود دارند کار آموزش زبان و زبان های مادری به سرانجام نمی رسد. دولتمردان و حکومتی ها باید متوجه شوند که یگانه عامل وحدت بخش و ملّت ساز، زبان رسمی نیست. زبان های قومی که که حامل اندیشه، فرهنگ، ادبیات، اسطوره و نظایر این ها هستند بُن مایه اصیل و سازنده هویت قومی و ملّی اند. از این که بگذریم، باید بپرسیم آیا واقعاً برای برون رفت یا برای گره گشایی از کار فروبسته آموزش زبان مادری و آموزش مبتنی بر زبان مادری وجود دارد؟ پاسخ من به این سوال مثبت است؛ یعنی به باور من امکان آموزش زبان مادری وجود دارد. برای رسیدن به نتیجه مطلوب در این زمینه، گام نخست، وقوع تغییرات نگرشی ای از این دست است. در ادامه باید به چند نکته دیگر اشاره کرد؛ اول اینکه آموزش زبان مادری و آموزشِ مبتنی بر زبان مادری تهدید نیست. ثانیا آموزش زبان مادری در مقایسه با آثارِ زیانبارِ عدم آموزش زبان مادری، هزینه بردار نیست. سوم، آموزش زبان مادری احیا کننده هویت فردی و اجتماعی، و هویت ملی است. چهارم، انسجام اجتماعی و تعهد ملّی محصول خودآگاهی زبانی هویت ساز است. و در نهایت آموزش زبان مادری مقوم ستون پایه مستحکمی برای یادگیری زبان رسمی است. همزمان با برنامه تغییر نگرش و آگاهی بخشی به مسوولان، پروژه آموزش زبان مادری باید به مثابه پروژه ای ملّی تدارک دیده شود. با تدوین پروژه ملی آموزش زبان مادری، نیاز است نظر حمایتی مدیران ارشد دولت و حکومت هم جلب شود. دولت و حکومت ایرات باید به این آگاهی برسد که تمامیت ارضی، فرهنگی، سیاسی و علمی کشور در گرو آموزش زبان مادری است. سخنم را مایلم با شعری از نظامی به پایان ببرم. همه عالم تن است و ایران دل نیست گوینده زین قیاس خَجِل چونکه ایران دلِ زمین باشد دل ز تن بِه بود، یقین باشد
گفت وگو از سپیده اکبرپوران